یه روز از خواب بیدار شدم دیدم از آژانس هواپیمایی که خیلی منتظر تماسش بودم زنگ زده بودن. من هم خوشحال که حتما ویزای کانادام…
روزنوشت محمد
یه روز از خواب بیدار شدم دیدم از آژانس هواپیمایی که خیلی منتظر تماسش بودم زنگ زده بودن. من هم خوشحال که حتما ویزای کانادام…
یادم نمیآید دقیقا کی بود که برادرم PS3 خرید. اینطور که هر دوتایمان بازی کنیم. من زیاد آن موقع علاقه نشان نمیدادم و بیشتر علاف…